زهی جمال رخش کرده پرتو افشانی به ماه چارده و آفتاب رخشانی
زهی ولی خدا قطب عالم امکان جهان جود و کرم پیشوای یزدانی
ظهور قدرت دادار حجت بن حسن که ظاهر است از او کبریای سبحانی
نجات امت مظلوم و خلق مستضعف امید مردم محروم و فیض رحمانی
سپهر مجد و شرف شمس آسمان جلال جمال غیب ابد شاه ملک امکانی
اگر چه پر شده عالم زفتنه و زفساد مسلط اند به دنیا جنود شیطانی
به نام صلح و دموکراسی و وطن خواهی زنند ضربه به شخصیت مسلمانی
گرفته است بشر راه انحراف و خطا به هر مکان نگرم تیره است و ظلمانی
بگیرد ار همه اقطار محنت ایام شب فراق شود هر چه بیش طولانی
بمان به جا و مشو ناامید چون آید امام و منجی کل مقتدای پایانی
سلیل احمد مرسل همان کسی که خدا عطا نموده به او منصب جهانبانی
جهان نجات دهد از فساد و استکبار دوباره زنده کند راه و رسم انسانی
در آورد همگان زیر پرچم اسلام نظام می نبود جز نظام قرآنی
ظهور می کند و می کند اساس ستم کند زمین و زمان را زعدل نورانی
امیر معدلت آیین ومعدلت گستر دهد نجات همه خلق از پریشانی
خوش آن زمانه و آن روزگار و آن ایام خوش آن حکومت و آن عدل و عصر روحانی