مهدی در نگاه عشق

آرمان انتظار را به دوش می کشیم و به ترنم آوای ظهور سرخوشیم

مهدی در نگاه عشق

آرمان انتظار را به دوش می کشیم و به ترنم آوای ظهور سرخوشیم

نمی دانم نمی دانم ...?!!

نمی دانم  نمی دانم

ز بس بی تاب آن زلف پریشانم ، نمی دانم !

هزار و یک شب این افسانه می خوانم ، نمی دانم !

سراسر صرف شد عمرم همه محو نگاه تو ...

ولی از نحوه ی چشمت چه می دانم ؟؟ نمی دانم !

ستاره می شمارم سالهای انتظارم را

هزار و سیصد و چندین و چندانم ؟؟ نمی دانم !!

نمی دانم ، بگو عشق تو از جانم چه می خواهد ؟؟

چه می خواهد بگو عشق تو از جانم ؟ نمی دانم ... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد