زمانی می رسد
که خورشید کافی نیست
آنگاه
در چشمهای منجمدمان شعله خواهی دمید
و بین اشتیاق و هجران
پل خواهی بست
ای دست درست کردگار!
پاکیها ، چشم بر بلندای وعده دیدار تو دارند.
آرمان انتظار را به دوش می کشیم و به ترنم آوای ظهور سرخوشیم
بی تو زندگی مجهول خواهد ماند.
پس بر دیدگان ما قدم بگذار تا بودن، زندگی و عشق در خاک ما معنا بگیرد.